
بسم الله الرحمن الرحيم
اَلحَمدُلِلهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهتَدِیَ لَو لاَ اَن هَدَانَالله
ترجمه : ثنا و صفت مر خدای را که هدايت کرد ما را و اگر حضرت او جلت عظمته رهنمونی نمی فرمود، ما نبوديم که راه يابيم.
به عبارۀ ديگر : اگر او جل جلاله ما را به شاهراه مستقيم راه نمايی نمی کرد ما راهياب نمی شديم.
مولانا محمد عطاءالله فیضانی:
مولانا فیضانی در سال ۱۳۰۲ هجری شمسی در شهر باستانی هرات، افغانستان در یک خانوادۀ متدین و مبارز چشم به جهان گشودند. اسم مکمل شان محمد عطاء الله ملقب به؛ فیضانی می باشند، كه اين لقب در جریان حج از جانب امام مسجدالحرام (بيت الله شريف) به ایشان اهداء گردید. كلمۀ؛ فیضانی معنی چشمهٔ جوشان، همیشه جاری از نور، فیض و رحمت الهی را می رساند.
تعليمات ابتدایی:
مولانا فیضانی دوران کودکی را مطابق فرهنگ رايج آن زمان در مدرسۀ خانگی سپری نموده و چهار صنف ابتدائیه را ىر مكتب ابتدائیه نمبر یک و سه صنف رشدیه را در مکتب رشدیه نمبر یک شهرهرات موفقانه به درجۀ عالی با اخذ شهادتنامۀ؛
۶ \ ۱۲۰ سال ۱۳۱۷ فرا گرفت.
اكنون آن مكاتب از جملۀ مدارس تاریخی شهر هرات بوده که بسیاری از شخصیتهای بزرگ افغانستان ازان فارغ شده اند.
درس و تعلیم در اين مکاتب برای این نوباوه سرشار از ذکا خیلی خوشایند بود و هرروز به اشتیاق تمام بسوی مکتب می شتافت، دروس را به سرعت فرا میگرفت و در جمع شاگردان ممتاز ترین صنف بود. همصنفان بعضاً با او به رقابت می پرداختند و عده ای دیگر از او طالب کمک بودند.
جناب علامه فیضانی بعد از ختم دوره های ابتدائیه و رشدیه غرض اکمال تحصیلات در سال ۱۳۱۸ در دارالمعلمین اساسی پغمان شامل شد و در سال ۱۳۲۰ خورشیدی شهادتنامۀ آن را با موفقیت تمام حاصل نمود. قابل تذکر است که شخصیتهای چون علامه فیضانی، استاد منهاج الدین گهیځ و … اولین معلمان میتودیستی بودند که در معارف کشور دست به کار شدند.
بعد از اختتام دارالمعلمین جهت خدمت فرهنگی به فرزندان میهن مدت هشت سال را منحیث سرمعلم در مکاتب شهر هرات و ولايات همجوار مصدر خدمات بارز و ارزنده گردیدند تا اینکه به اثر یک تحول روحی از وظیفه رسمی سرمعلمی کناره گیری اختیارکردند.
کناره گیری معنوی:
جناب شان در شهر هرات درگوشه يی از مسجد شريف گذر خانها واقع در حومۀ قلعه تاریخی اختیارالدین به خلوت و راز و نياز پرداختند.
جناب شان به هرات بازگشت نمودند و درگوشهٔ ازمسجد محل به خلوت نشینی و تجرید پرداختند.
ممدوحی مدت ۵ سال را در آنجا به عبادات و ریاضات پرداخته که منجمله میتوان از صوم وصال، ذکر و تفکر در كارگاه خلقت را یاد آور شد.
(تفکرشیوه يی ازعبادات علمی بوده؛ که عامل، در مصنوعات ومخلوقات خداوند متعال تأمل و غور نموده؛ وازآن جمال، کمال و جلال علیم و حکیم وی جل جلاله را یافته وآن را به مرتبه ایمان در قلبش جای می دهد.)
مواعظ و خطابه ها در شهر مزار شریف و اولین بار به زندان رفتن:
به دنبال تحول روحی که به یک دوره از ریاضت ها و عبادات انجامید اینک مولانای عزیز پس ازآنهمه تنویرات باطنی و تتبعات روحی به میدان عمل برآمده ودرجهت شیوع وحدت و اعلای کملة الله به شهرمزار شریف روآورده وآنرا به عنوان اولین محل برای دعوت الی الله انتخاب نمودند. حین ورود به این شهرمولانای خبیر از سیطره و غلبۀ مفکوره پوچ کمونیزم براذهان عامه و بالاخص به اصطلاح نخبگان شهر وحتی به صورت واضح و آشکارا به تبلیغات ضد اسلامی آنها وقوف یافته ونیزدرک کردند که ساختار سیستم قدرت وحکومت درآنجا بیشتر برپایه های فرتوت قوم پرستی وسنت های کهن بنا یافته است تا براساس مواخات اسلامی...
بناءً مولانا در پاسخ این همه به عاملین و مسببین اصلی آن که زمرهٔ از سیاسیون و مقتدرین فاسد شهر بودند و اذهان مردم بیچاره را درنوردیده بود، باخطابه های داغ و آتشین مملواز انوار ایمانی، سیستم فاسد آنوقت را بی مهابا به انتقاد گرفت.
درضمن مولانای بزرگ به فلسفۀ بسی عالی و منطقی بیان داشتند که کمونیزم جزء پوچ مغزی و سفسطه سرایی چیزی بیش در خورجین نداشته این همه را به حکم اظهر من الشمس واضح و آشکار نمودند.
مواعظ و خطابه های آن دلیرمرد و دانشمند مبارز که از حساسیت خاص در آن مقطع زمانی برخوردار بود فساد سیاسی حاکم در جامعه را برملا ساخته، واز روی همه دسایس ومکرهای نهانی اداری موجود در دوایردولتی وغیره پرده می برداشت.
با وصف این، طوری که تاریخ به اثبات رسانیده؛ در جوامع عقب مانده و یا درحال رشد هرگاه شخصیت های نخبه و روحانیون عالم، سیستم های حاکم در جامعه را مورد انتقاد سازنده قرار داده اند به بهانه های گوناگون به سیاه چالها و زندانها اسیر شده اند، اینچنین مولانا صاحب فیضانی هم بعد از آن همه افشاگریها حیثیت خار چشم را به حکام آنوقت اختیار نموده هدف قهر وغیظ قدرتمندان حاکم که نمی خواستند مورد انتقاد قرار گیرند و اوضاع برایشان آشفته گردد قرارگرفت وهمان بود که به اسرع وقت دستگیر شد و راهی زندان گردید.
زندگانی چون مشایخ:
بعد از اختتام اولین دور زندان، زندگانی باشکوه معنوی شان که با اعمال نیک و صالح همچون خدمات عام المنفعۀ جانی، مالی، زبانی، تعلم و تدریس، شیوع وحدت و اعلاء کلمة الله مزین بود اتمام حجت و رفع مسئولیت می نمود و رسالت خود را در جهت ارتقای سطح زندگی عوام به پیش می برد، عمال غیرمسلمان با استفاده از قدرت دولتی برای ممدوح دسیسه های دروغین برمیچیدند که به زندان های کوتاه مدت ایشان می انجامید.
درین مدت با وصف آنهمه مشقات و در بند افتیدن ها باز هم مولانا فیضانی دست از فعالیت فرهنگی برنداشته و با تأسیس یک کتابخانه در شهر پلخمری مرکز ولایت بغلان توفیق یافتند، همدران زمان بود که با این شهکار علمی و فرهنگی خویش علامه عصر توانست توجه عدۀ زیادی از قلم به دستان و فرهنگ دوستان را به سوی خود جلب نماید که درین قطار میتوان از استادان، کارمندان اداری و دولتی، پرسونل نظامی و محصلین نام برد.
پیروان و مشتاقان ایشان که در بر گیرنده همه اقشار و طبقات جامعه اعم از سنی و شیعه، اهل کسبه و تجار و عوام جامعه بود به دور شمع محبت، علم وعرفان پروانه وارحلقه زدند و از تعالیم گهربار معنوی و علمی و شرعی ایشان بهره ها می اندوختند.
این دستآوردی بود بس بزرگ و عالی و بیان کننده راه جهانی یا بهاصطلاح طریق با همه فریق ایشان که اصلاً در تاریخ افغانستان وسرزمین های همجوار سابقه نداشت.
این است مکتب انسان ساز اسلامی علامه بی بدیل عصر و اولین پوهنتون معرفت خدای زمین و زمان که بوی هیچگونه تبعیض ازآن به مشام نمیرسید و همه ملت در آن حضور به هم آورده میتوانستند
ایجاد پوهنتون معرفت و فلسفۀ آن در افغانستان یک پدیدۀ جدید و خاصی بوده و نوید امتزاج علم حاضر ساینس و تکنولوژی را با دین در برداشت یعنی اسلام علمی و عملی برمبنای دانش معاصر که جلب توجه عمیق و سریع طبقۀ جوان و روشنفکر و محصلین میهن عزیز ما را باخود داشت.
حرکت به سمت کابل:
در سال ۱۹۶۹ میلادی علامه فیضانی علماء و دانشمندان مؤمن را نظم بخشیدند تا با یک دسپلین ایمانی در تظاهرات علیه حکومت وقت اشتراک ورزند، پندار حکام وقت چنین بود که شاید این تظاهرات مدت کوتاهی دوام آورده و متعاقباً فروکش نماید و کلاً خاموش شود ولی برخلاف انتظارات، مظاهراتی که با چند تن انگشت شمارآغاز یافته بود ادامه یافته و طی چند هفته به اشتراک صدها تن افزایش یافت.
حکومت به منظور متوقف نمودن تظاهرات، آنرا ممنوع قرار داده و جناب علامه فیضانی را با سایر رهبران مظاهرات و علمای کرام نستوه به زندان انداخت، که البته این پنجمین بار در بند افتیدن حضرت علامه فیضانی بود که ۱۸ ماه تمام را در پشت میله های زندان حکام وقت به جرم حق پرستی متحمل گردیدند.
بعد ازینکه از زندان رهایی یافتند به تأسیس کتابخانه در جوار مسجد پل خشتی پرداختند و در آن جا کتبی را جهت مطالعۀ شایقین علم و معرفت گذاشتند.
در ضمن آن عارف والا گهر به ایجاد تدویر حلقات متبرک ذکر همت گماشتند و تعدادی زیادی از اراکین دولتی، صاحب منصبان نظامی و دانشمندان نخبه و اندیشمند را بدان دعوت نمودند. با توجه به این فورمول فلسفی که فرد زیر بنای جامعه را تشکیل میدهد لذا فلاح و خوشبختی جامعه در صلاح فرد نهفته است و رفته رفته در نتیجه همچو فعالیتها و گردهمایی ها به تأسیس اولین حزب سیاسی بنام حزب توحید به یاری خداوند قادر موفق شدند.
آخرین محبوسیت:
جهت جلوگیر روزتاروز نفوذ قوی مولانا و افکار وی در لایه های مردمی و رجال سرشناس و برجستهٔ جامعهٔ افغانی بخصوص صاحب منصبان نظامی، رئیس جمهور وقت سردار محمد داود، به اشارهٔ یاران و مشاورین کمونستی اش به شکل کاذبانه و ناجوانمردانه حزب توحید را به دست داشتن در یک کودتا علیه دولت متهم نمود، که این برچسپ و اتهام دروغین منجر به آخرین بار زندانی شدن علامهٔ بی نظیر و یاران جانفدایش گردید.
در جریان همین آخرین بار زندانی شدن شان بود که متحمل زجر و شکنجه های وحشیانه و بی رحمانهٔ عمال محبس قرارگرفته و ضرب و شتم ۱۸ هزار چوب، برای ۴۵ روز پی در پی شوکهای برقی، کندن موی های ریش مبارک و شهید نمودن چندین دندان که تحمل و تقبل آن ازحیطۀ حوصله هرگونه انسان خارج است، ازجمله شکنجه ها وجزاهایی بود که به این پدرمعنوی به جرم خدمت و نجات ملت و میهن تجربه و روا داشته شد.
حکام جبون به زعم باطل به فکر اینکه با اعمال همچو شکنجه ها آنمرد حق پرست را از جنبش و تحرک باز دارند، ولی کجا ممکن است! حاشا وکلا، که این جفا دیده ترین مرد زمان به همچو مکاید تن در دهد بلکه برعکس چون استوانۀ استوار مقاومت با ارادۀ آهنین و ناشکن بیش از پیش در راه انتخاب شدۀ شان مردانه، مستانه و عاشقانه با پایمردی تمام ایستادند تا برای بازماندگان و نسلهای بعدی بهترین الگو و مصداق پایمردی را با متانت تمام رقم زده باشند.
وی راه وهدف مقدسش را با اندیشه و قلم خویش ادامه داد چنانچه خود میفرمایند:
مقتدران حاضرو صلب کنندگان آزادی به حسب ظاهرفقط جسم مرا در بند کرده اند اما روح من، اندیشۀ من، قلم من و هم جرأت اخلاقی و فرهنگی من آزاد و مستقل است، من به مسئولیت وهدف خود با قلم و اندیشۀ ام ادامه خواهم داد.
درطول این همه جریانات مولانا فیضانی حتی درزندان لحظه یی هم از نوشتار فروگذاشت نکردند و با تألیف ده ها کتب ناب علمی و فرهنگی اسلامی و توحیدی رسالت شان را به انجام رسانیده وکتب و صحایف نوشته شدهٔ شان را ورق ورق ذریعه کسانی که به عیادت شان می رفتند به مهارت تمام از زندان به بیرون می فرستادند تا در آینده به طبع ونشرسپرده شده و به معرض استفادۀ پیروان، شایقین و مسلمین قرار گیرد.
جناب علامه فیضانی مجموعاً در حدود ۵۲ اثرگهربار پیرامون موضوعاتی چون دریافت جمال و کمال صانع جل جلاله ذریعه تفکر از ورای مصنوعات، ذکرخداوند متعال، عبادات با قید و شرط (فقه شریف) و بی قید و شرط، دروس سیاسی، اقتصادی و غیره تألیف نموده اند.
دردوران بیرون از زندان و حیات اجتماعی شان هم مولانا با سعی و تلاش خستگی ناپذیر موفق به ایجاد جبهۀ واحد علمی ومبارزاتی درافغانستان گردیدند.
یگانه جبهه یی که در برابر هجوم وحشیانهٔ قشون سرخ تاب آورد و کماکان پا به مسیر پابرجا ماند و هنوز هم با دانش علمی و بینش ایمانی و استدلال متین منطقی در اقصای عالم ریشه می گستراند و در مشی جناب علامه فیضانی کار و فعالیت دارد منظومه نظام مند یا مکتب توحید به معنی عمیق و وسیع آن می باشد که الحمد لله فراسوی کشور تدویر کنفرانس های بزرگ در قاره های چون اروپا، امریکا و… مصداق این مدعا بوده و است.
که البته در ایجاد مراکز آن پیروان و رهروان صدیق درتحت رهبری خردمندانه پسر ارشد و فرهمند شان جناب؛ استاد معتصم بالله مذهبی مجدانه گامهای ارزشمندی برداشته اند.
و در نهایت مولانا فیضانی بعد از روی کار آمدن نظام کمونستی بعد از هفت ثور۱۳۵۷به زندان با یارانش به زندان پلچرخی منتقل و ازانجا مفقود الاثر گردیدند و در آنجا هرگز بازماندگانش اجازه نیافت تا جنابش را زیارت و ملاقات نماید.
با وصف این که سرنوشت نهایی شان هرگزمعلوم نشد که بر سرش چه آمد و چه شد، ولی همه را گمان بدان است که در همان دخنه های مدهش توسط عمال سفاک رژیم وقت به درجۀ اعلی شهادت نایل گردیدند.
کار، آثار و نوشته های فیضانی:
جناب علامه فیضانی در حدود پنجاه و دو جلد آثار گرانبها و ذی قیمتی را پیرامون علوم مختلفۀ دینی و معنوی، خدا شناسی، سیاست و اخلاق وغیره به رشته تحریر درآورده اند.
ایشان یگانه مربی و آموزگاری عصر و زمان خود اند که ایمان و دیانتداری را در قرن بیست (عصرگرایش انسانها به قهقرای افکار الحادی وضد تمدن معنوی) به بحث گرفته و به رهروان می آموزانند که چگونه از دید وادراک حقایق علمی و ساینسی که از راه حواس پنجگانه عاید حال شان میشود در تثبیت و تحقق وجود ذات خالق ورازق خویش جل جلاله دلایل علمی ومنطقی فراهم آورده و از آن در استحکام ایمان و باور خویش وهمنوعان استفادۀ لازم را انسجام و انتظام بخشیده باشند.
عناوین آثارمولانا در جهت تقویت ایمان آدمی وبالاخص مسلمان بر ذات خداوند متعال وپروردگارلایزال و سایر موضوعات تحریر داشته اند بعضاً ازین قراراند:
- سوالات عمومی
- خودشناسی خداشناسی
- جمال وکمال صانع جل جلاله در مصنوعات
- انسان واسرار قرب
- انسان و فلسفه امتحان
- اسرار خلقت تا بارگاه عظمت
- الفبای اسرار قرآن
- جواهر موجود بازهم مفقود
- شمس المعارف
- دروس سیاسی
- رازهای موفقیت یا انسان با قرآن
- تجزیه وتحلیل اتم انسان
- قلب
- روح
- شیطان
- ما چرا رسائل مدرسۀ قرآن را میخوانیم
- پروگرام ابتدائی مدرسۀ توحید
- رسالۀ غوثیه
- رسالۀ اذکار
- دلیل الذاکرین فی سنت جهر حضرت سیدالمرسلین
- یک پیکربا چند جیکر
- چرا فلاسفه پیش از رسیدن به هدایت گمراه میشوند
قابل غور است که نقطه مشترک درهمه آثار و نوشته های مولانا این است که موضوعات مورد بحث همه مبنای قرآنی داشته واز کتاب الله استخراج گردیده وهمه مطالب شدیدا متکی به دانش عمیق مولانا ازعلوم قرآنی واحادیث نبوی صلی الله علیه وسلم است.
نظریات و اقوال دانشمندان در حق علامه فیضانی:
مرحوم مولانا وثیق یکی از علمای مصروف کشور در مورد مولانا چنین بیان میدارد:
در زمان تظاهرات های دینی در سال ۱۳۴۹ هجری شمسی اکثریت علمای که در شهر کابل تظاهرات نمودند.و درمسجد پل خشتی جمع شدند مولانا فیضانی اول قابل ملاحظه را درمیان ادا نمودند.درسالهایکه در افغانستان کمتر کسی از طرز فکروایدیولوژی کمونیستها درک وشناخت عمیق داشت.مولانا فیضانی درین زمینه کتابها و آثاری را تحریر کرد که حتی از کتب و نوشته های دهه های اخیر درمورد به مراتب پیشرفته تر وعمیق تر بوددر آن زمان که هنوز احدی ازظلمت های کموینزم اطلاعی نداشتند و آنرا روزنه امید و روشنایی فردا تصور می نمودند مولانا کاملا طرز تفکروعاقبت آنرا درک نموده که امروزاینک جامعه تاریکی فلاکت بار انرا چشیده و تجربه کرده، مولانا همه را قبلا میدانست...علامه فیضانی همه آن حقایق را دررساله ها وکتب نوشته و به حکومت های گمراه وقت ونیز ملت رنجدیده پیشکش فرمود،مولانا فیضانی نه تنها یک عالم دینی بود بلکه صاحب چنان درک و دانش وسیع بود که اگرسوالی؛ مثلا: درمورد ملیت اعراب ازش میپرسیدید، بجواب آن از آدم گرفته تا آندم درمورد همه را به تفصیل به شما شرح میداد حتی در مورد شاهان گذشتهٔ آن سرزمینها ورژیم های آن بحث نموده بجواب میپرداختند. همچنان اگردرعلم جغرافیا سوالی ازو میپرسیدید که مثلا جاپان و یا کشوردیگری در کجای جهان است درپاسخ جوابی چنان میدادند توگویی خودش آن کشور را ایجاد کرده است. وبلاخره اگر از اسلام میپرسیدید باز لازم بود تا به اصطلاح چهل وهشت روز به او گوش میدادید...
ارسال یک نظر